به نام خداي مهربون
سلام
حاجي هنوزم كه ننوشتي گزارشو اين وبلاگت سوراخ شد از بس من گفتم
نكته مي خوايي اون موقعي كه ژير شدي خاطر رو براي نوت تعريف كني
ببين حالا ما يه بار تنهايي اوئمديم اصفهانها
حاجي ديوان يادت نره
خواستي بياري رفاقتي از محمد رضا بگيريا
اگه اينجوري نباشه من مجبور ميشم حساب کنما
آقا به چه خوبس کاري نداري
من چند روز ديگه ميام
اگه گذارشو ننوشته باشي مجبور مي شم يه بار ديگه بيام اصفهانها
چه قدر حرف زدم
خواستي جواب بدي اينجا نگو
دربت بگير بيا وبلاگم
رفاقتي پولشو بهت مي دم
چي کار کنيم ديگه ما هم که خراب رفيق و رفاقت
نيومده رفتم
ياعلي
در پناه حق