هوالحکیم
سلام به همه دوستان گلم .
هر چند این مطلب از خودم نیست اما حرف دلمون هستش .
بنابر این گذاشتمش در وبلاگ . بعد از سفر از مشهد مقدسمون .
چه زیباست آن دم که به
یاد آْری محبوبی چنین شایسته را به معشوقی برگزیدهای و چه زیباتر آن لحظه که عهد
با جانان را در صفحات توفانی و پرطلاتم خاطراتت مرور میکنی، خوشایند است آن دم
که به یاد آری محبوب زیبایت را و بدانی که قلب کوچک و تاریک تو را نور وجود اوست
که روشن نموده است.
محبوب من، روزی در سایهسار
پرودگارم نشسته بودم؛ به یاد میآورم که در میان لحظههای متبلور آن دیدار برای حل
مشکلاتم چاره و درمانی خواستم و او بی درنگ در جواب این سؤال من فرمود: من کلید
مشکلات تو را به خیمهدار خیمهتان، رضا(ع) سپردهام. و حال چگونه میتوانم از عشق
به تو چشمپوشی کنم در حالیکه فرمانروای قلبم گشتهای؟
روزها و ماهها را به
انتظار دیدار تو مینشینم؛ و چه دوستداشتنی است انتظار دیدار یاری چنین. آقا جان
دلم میخواد از شوق دیدارتان پر گیرم و به آسمان بروم؛ ماههاست که لیاقت نماز
خواندن در صحن انقلاب را نیافتهام، اما هنوز طعم گوارای آب سقاخانه را به یاد
دارم، به یاد دارم که کبوتران پرشکسته از عشق تو به تسبیح و ثنای خدایت میپردازند
و شاهد این گواهم سکوت و عدم تحرکشان است هنگام نماز جماعت، گویی آنها هم به امین
جماعت اقتدا کردهاند.
آن زمان که اجازهی
دستبوسی دهی به دیدارت میآیم به امید آنکه شکوه نمایم از غربت مهدی فاطمه(س) و
گلایه کنم از مردمی که ظهور یاس زهرا(س) را تنها برای رهایی از مشکلاتشان میخواهند.
وآنگاه که قدم در پیشگاه تو میگذارم در میان انبوه جمعیت خود را گم میکنم؛ آن
لحظه، بیدرنگ درمیابم که تو نیز در میان این همه مشتاق غریبی و من چه ساده میانگاشتم...
به یاد میآورم که در کوچههای
مدینه پارهی تن محمد(ص) را از شاخه چیدند، به یاد میآورم چاه غربت علی(ع) را، به
یاد میآورم حسنش(ع) را که هنوز حتی در تولدش غریب است، به یاد دارم شش ماههی
حسینش(ع) را و از خاطر نمیبرم نیایشهای سجاد(ع) را، فراموش نخواهم کرد تو را که
در اسارت به ولایت عهدی مجبور نمودند.
پروردگارم بعد از سپردن
یازده گل محمدی به دست ما، شاهد پرپر شدن تک تک آنها در نهایت بیرحمی بود؛ حال
نزدیک به دوازده قرن است که گل دوازدهم را در پردهایی پنهان نموده تا مبادا
نااهلیمان چون گذشتگانمان آزردهخاطرش کند؛ و چه بیخیال از کنار گل زهرا(س) میگذریم
و چه پر مدعا که، منتظرش هستیم؟!
و اکنون از تو میخواهم که
ما را مهدوی کنی تا لیاقت انتظارش را بیابیم؛ و آنگاه که با حضورش، بهار
مهمان دلها میگردد؛ ما در رکاب او باشیم و تو دلشاد از این خدمت.
یا علی مددی
.: Weblog Themes By Pichak :.